✅فراموشی(2)
208 ادبیات!
ترم دوم بودیم و خام، و هنوز نمی دونستیم که در جمهوری اسلامی مسئول وقت خوابگاه ها که عکس امام(ره) و رهبری را بالای سرش نصب کرده و کلی هم ریش داره و ظاهری موجه، میتونه تو چشم های آدم زل بزنه و مثل آب خوردن دروغ بگه:خوابگاه دولتی اندیشه جای خالی نداره و.البته ما خطای یک نفر را پای مکتب و پای همه ننوشته و نمی نویسیم. 
 خونه، خوبی ها و مشکلات خودشو داشت. اما در مجموع بهتر از خوابگاه خودگردان ترم یکمون، حکمت بود! که  بچه ها بهش می گفتن: خوابگاه نکبت. و با اخباری هم که ازش میرسه و نظارت مسئولینی که نبوده و نیست فکر میکنم هنوز همنطور مونده! 
آخه هنوزهم نامه های شکایت از مسئول وقتش را بخاطر ی و پس ندادن ودیعه حدود 50 الی 60 نفر دانشجو و سایر مسائلش را دارم. که اون شکایت هم با تدبیر و وظیفه شناسی مسئولین دانشگاه، بقول معروف ماست مالی شد و به جایی نرسید و متاسفانه امسال هم تداوم همین مسائل را از بچه ها شنیدم.
.صبح که شد طبق معمول و برنامه هرروزمون، بعد از ی ورزش صبحگاهی سوار سرویس دانشگاه شدیم تا بعد از صرف صبحونه دانشجویی سلف به موقع برسیم سرکلاس و همنشین صندلی های چوبی کلاس های دانشگاه پویا در عرصه علم بشیم.
إ این پسره!
تو سلف بودیم،حجت، علی محمد را  که پشت سرمون نشسته بود، دید. و همین شد که بحث راهیان شد.
-گفتم:حجت! دیشب خواب دیدم یکی بهم میگفت برو کلاس 208 ادبیات! 
-حجت هم گفت: منم شبیه همین را دیدم.
-سلام بچه ها خوبین؟!چی شد فکر کردین؟
علی محمد بود.
- تا آمدم جواب بدم گفت امروز ساعت 12 آزمون ورودی راهیان هست، کلاس 208 ادبیات چون تعداد متقاضی ها زیاده تصمیم گرفتیم آزمون بگیریم از کتاب داستان سیستان!هر کسی آزمون نده نمیتونه بیاد! ما بریم سر کلاسمون که دیر نرسیم، استادش خیلی گیره. یاعلی(ع)
-من و حجت هر دو متعجب بودیم!
♨️ادامه دارد.
@masaf1440

داستان:فراموشی(4)

داستان: فراموشی(3)

داستان: فراموشی(2)

داستان:فراموشی(1)

ها ,هم ,خوابگاه ,های ,همین ,ادبیات ,بچه ها ,208 ادبیات ,کلاس 208 ,بعد از ,بشیم إ

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اپلای آکادمی مرجع آنلاین آموزش اپلای و پذیرش تحصیلی سلامتی و سرگرمی fintrent shamimpci اجناس فوق العاده پيما گاز و بخاري مطالب اینترنتی technologic fatemefalife